رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

unforgettable moments

اعصابم خورد

دیگه نمیدونم باید چکار کنم ؟ تو بعد از 5 ماه هنوز هم موقع رفتن به مهد گریه میکنی ، لج میکنی و اعصاب من خورد میشه .... امروز صبح هم مثل همیشه تا چشمات رو باز میکنی اولین جمله ای که میگی اینه : " داریم میریم کجا ؟ " و من میگم مهد کودک . اون وقت لبهات آویزون میشه . "نه نریم مهد کودک خب ؟ مهدکودک نمیریم ؟ " موقع رفتن :" نه غذا نیار ، هیچی نیار ، تو کلاس نمیرم ، خودت میای ؟ و تا خود مهد گریه میکنی و وقتی میذارمت دیگه خیلی گریه میکنی ... مهطلا .. نرو .. نرو ... " منم دیگه خسته شدم .. نمیدونم چکار باید بکنم ؟   ...
28 شهريور 1391

SUPER MAN

سلام superman مامان ! دیروز رفتم و برات یه لباس " سوپر من "  خریدم . البته میخواستم spiderman بخرم که اندازه تو نبود و خیلی بزرگ بود . بعدش دیگه این رو گرفتم و یه عروسک کوچیکش رو هم گرفتم . اومدیم خونه مانی نی دنبالت  .اول که عروسک رودیدی خیلی ذوق کردی ولی لباس رو تا پوشوندمت چون خیلی من ذوق کردم و خندیدم تو بدت اومد ! و گفتی اینجا نه بریم خونه بپوشیم ! رفتیم خونه شب موقع خواب لج کردی که بپوشی و تا صبح هم با همون خوابیدی ... الهی من واسه خنده هات بمیرم که فکر میکردی میتونی پرواز کنی !!... ...
19 شهريور 1391

سر کار

سلام خوشکل مامان دیروز رفتیم موهات رو کوتاه کردی .... امروز از صبح با من اومدی سر کار . اینجا بارون . و تو خیلی شیطونی کردی . این هم عکست . این هم یه عکس دیگه : ...
2 شهريور 1391
1